دلتنگم مولاي من
شبهاي دراز بي عبادت چه كنم؟ طبعم به گناه كرده عادت چه كنم ؟ گویند کریم است و گنه می بخشد… گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم ؟
جمعه 11 / 2 / 1392برچسب:, :: 11:25 بعد از ظهر :: نويسنده : قلب سليم ساحل چشم من از شوق به دریا زده است
چشم بسته به سرش شوق تماشا زده است جمعه را سرمه کشیدیم مگر برگردی با همان سیصدو دلتنگ نفر برگردی زندگی نیست ممات است تورا کم دارد دیدنت ارزش آواره شدن هم دارد نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ ![]() بی صبرانه منتظرت میمانم میمانم نه اینجا که حالا ایستاده ام نه قدم به قدم نفس به نفس به تو نزدیک تر میشوم تو نزدیکی من دور و بعید ای آشنای غریب مگر آن هنگام که رفتی به غربتمان نگاه نکردی؟ به اینکه بی تو بغض ها میشکند و اشک کاسه کاسه میشود به وسعت کاسه سرمان و خون خوراک هر روزمان میشود ..... من اما میروم نه با این دو پا با چشمانم تا اینکه ببینمت با همین دلم تویی که به وسعت تاریخی عزیز دل...!!! آخرین مطالب پيوندها نويسندگان |
||
![]() |